×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

darham

2012

× 2012 را در اینجا ببینید
×

آدرس وبلاگ من

reykade.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/salatine rey

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

تجریش تا راه آهن با پای پیاده

یک زوج جوان تهرانی در اقدامی عجیب و هیجان انگیز، تصمیم گرفتند کل خیابان ولی عصر را در یک روز پیاده بپیمایند.
این پیاده روی که 6 ساعت طول کشید پس از طی 17 کیلومتر و 820 متر از میدان تجریش آغاز و به میدان راه آهن ختم شد.
روایت این سفر به همراه چند عکس در ادامه می آید:


خیابون ولی عصر شما رو یاد چی میندازه؟ چنارهای بلند، بی آر تی ، طولانی ترین خیابان خاورمیانه یا پیاده روهای پهن و مغازه های قشنگ؟
هر چی که باشه همیشه این خیابون زیباست. در چهار فصل سال.
من و خانومم اصولا ورزشکار نیستیم ولی هر از چند گاهی یه حرکت هایی میزنیم!
6 ماهی بود که می خواستیم این کار رو بکنیم ولی کار و روزمرگی و ... نمی ذاشت. ولی بالاخره جمعه 7 بهمن 1390 موفق شدیم ولی عصر رو پیاده بریم. به خاطر مساله آلودگی هوا و صوت، روز جمعه رو انتخاب کردیم. دما 9 درجه بود و هوا هم صاف و آبی.

از خونه با ماشین تا تجریش اومدیم و وسیله مون رو یه کوچه بالای مرکز تندیس پارک کردیم.
قرار این بود که دوتایی تا راه آهن بریم و با بی آر تی برگردیم و ماشین رو برداریم. من زمان ها و مکان ها رو یادداشت می کردم و خانومم هم مغازه ها رو با دقت هر چه تمام
نگاه می کرد (برای خرید های بعدی!)

سرانجام ساعت 11:37 صبح میدان تجریش رو (با ارتفاع 1615 متر از سطح دریا) به مقصد میدان راه آهن ترک کردیم.

01.jpg


تصور اینکه بتونیم 18 کیلومتر رو تو یک روز بریم واقعا سخت بود. برای اینکه مقیاسی داشته باشیم من قبلا به خانومم گفته بودم که سید خندان تا آزادی 12.8 کیلومتره!
ولی خب دیگه! باید می رفتیم. چون به خودمون قول داده بودیم.




همون اول خیابون ولی عصر یک (به فتح "ی"!) موش دیدیم به بزرگی گربه! فکر کنم موش های تجریش گربه های راه آهن رو درسته قورت بدن.

02.jpg





خیابون ولی عصر حدود 11000 چنار داره که بعضی هاشون هم شناسنامه دار هستن.

03.jpg



بعد از طی 2.5 کیلومتر و 43 دقیقه از لحظه شروع به چهارراه پارک وی رسیدیم. مسیر بسیار زیبا بود و هوا لذت بخش.
اثری از خستگی در ما نبود.


04.jpg


پس از 4 کیلومتر و حدود 1 ساعت پیاده روی به محدوده پارک ملت رسیدیم. کمی استراحت کردیم. خداییش این تیکه پایین پارک ملت عین اروپاست.
10 دقیقه بعد تقاطع نیایش و ولی عصر بودیم. تا اینجا 4.76 کیلومتر رو اومده بودیم و هنوز انرژی داشتیم.
درحال خودمون بودیم که دوستمون بهروز که اون هم اهل پیاده رویه زنگ زد بهمون و از پیاده رویش از سیدخندان تا آزادی برامون گفت و دشواری راه، و پیش بینیش برای ما تا چهارراه ولی عصر بود!!
البته ما هم از اراده قوی خودمون براش گفتیم و کلی خندیدیم.


05.jpg


ساعت حدود 1.5 ظهر بود که رسیدیم حوالی ونک. پس از 6.5 کیلومتر پاهامون کمی درد گرفته بود. به قصد استراحت و شاید هم خرید! رفتیم فروشگاه اکسیر که حراج کرده بود و خیلی هم شلوغ بود. خانومم از یک گلدان 3 کیلویی خوشش اومده بود و تصور اینکه من بخوام این گلدون رو داخل کوله م تا راه آهن حمل کنم کمی (فقط کمی!) آزاردهنده بود. آخر سر قرار شد بعدا بخریمش!


06.jpg



اینجا بود که نیاز به یک نوشیدنی گرم داشتیم. زیر برج نگار ونک دو تا شیرکاکائو داغ زدیم به بدن و سر حال شدیم.
(اولیشو من زود خوردم، این عکس دومیشه!)

07.jpg


میدان ونک خلوت. ساعت 13.25 در 6.44 کیلومتری میدان تجریش.
بعد از ونک رسیدیم سر توانیر . دو ساعت و بیست دقیقه بود که از تجریش راه افتاده بودیم و حدود 7.56 کیلومتر از مبدا دور شده بودبم. کمی خسته بودیم ولی چون برای ناهار قرار بود بریم پارک ساعی و استراحت اصلی رو اونجا بکنیم تو راه دیگه وانستادیم.


08.jpg


حد فاصل توانیر و پارک ساعی بودیم که از سر کوچه 36 ام هم رد شدیم.
عرض ارادات به آژانس مقتدر دالاهو (از طرف یک دالاهویی اصیل!)


09.jpg


پارک ساعی در 8.7 کیلومتری تجریش و استراحت 35 دقیقه ای ما بعد از حدود 3 ساعت پیاده روی.
پارک ساعی از لحاظ معماری و محوطه سازی واقعا بی نظیره.

11.jpg



پارک ساعی.
ناهارمان را داخل کوله از خونه اورده بودیم. سبک و پرانرژی.

10.jpg


پارک ساعی پر از گربه و کلاغ و... است! این پیشی هر چی نون بهش دادیم نخورد! فکر کنم فقط دنبال گوشت بود که ما نداشتیم.

12.jpg


خروجمون از پارک ساعی از جلوی قفس پرنده ها بود و مرغ عشق های دوست داشتنی....

13.jpg

سر خیابون بهشتی که رسیده بودیم تقریبا نیمه راه رو اومده بودیم و خیلی خیلی خسته شده بودیم. البته خستگیش طوری بود که بیشتر نمی شد! یه حالت خاص ورزشی که پاهات کلا سر میشه!
ولی با استراحت های کوتاه و تغذیه مناسب میشد ادامه داد.

سر خیابون فاطمی کیلومتر 10.73
بعد از 3 ساعت و 43 دقیقه طی مسیر آب میوه ای زدیم به رگ!


14.jpg


من هویج گرفتم و همسرم کرفس.
کرفسش اصلا نچسبید. دو تایی همون هویج رو خوردیم!

15.jpg


روبروی آب میوه فروشی سر فاطمی و تبلیغ جالب صاحب مغازه.
اینقد خسته بودم که عکس رو در حالت نشسته گرفتم.

16.jpg

17.jpg


دیدین چقدر خسته بودم!
عکاس های حرفه ای به این عکس ها می گن
Mouse eye level

 


میدان ولی عصر
کیلومتر 11.80
زمان حدود 4 ساعت و اندی

(این جا چند بار وسوسه بی خیال شدن به سرمون زد!)
ولی با امید استراحت طولانی در تئاتر شهر به راهمون ادامه دادیم

18.jpg


میدان ولی عصر
بفرمایید اسنک
(یادمه 14 سال پیش یه مغازه ای اینجا بود که تی شرت 3 دگمه رو میداد 999 تومن)


19.jpg


بالاخره رسیدیم چهار راه ولی عصر و یاد دوران دبیرستان البرز و دانشگاه تهران و ...
فضای جشنواره تئاتر فجر، جو حاکم بود.
اینجا قرار بود کلی استراحت کنیم ولی نکردیم!
دیگه پاهامون کاملا سر شده بود
(شایدم سرهامون کاملا پا شده بود! نمی دونم....)
کیلومتر 13 و زمان 4.5 ساعت

20.jpg


حدود 10 دقیقه به پنج منیریه بودیم.
15.2 کیلومتر
مغازه ها بیشتر تعطیل بودند و خبری از جنب و جوش ورزشی فروش ها نبود.
باید زودتر میرسیدیم راه آهن که به شب نخوریم (می خواستیم کل مسیر رو تو روز رفته باشیم)

21.jpg


بافت شهر کاملا عوض شده بود.
همینطور قیمت اجناس.
اینجا پیتزای مخصوص 4000 تومن بود

ولی خیابان همچنان زیبا بود.

22.jpg


بافت قشنگی داشت. برای همین عکسش رو گرفتم.
این یک سینما ئه.


23.jpg

24.jpg


سینما شهر قشنگ
(قدیمی و خاطره انگیز)

نزدیک خیابون مولوی بودیم و کیلومتر 16.8 رو رد کردیم
تا راه آهن چیزی نمونده بود (حدود 950 متر)
البته این 950 متر 25 دقیقه طول کشید.
اینقدر خسته بودیم که تو همین نیم ساعت دو بار تو ایستگاه اتوبوس استراحت کردیم.
و سرانجام ساعت 17.40 (بعد از 6 ساعت) و طی 17.82 کیلومتر رسیدیم به راه آهن (ارتفاع 1118 متر)


25.jpg

وقتی رسیدیم راه آهن خستگی از تنمون در رفت!
ادعایی نداشتیم. اسم ورزش و اینا رو هم دوست نداریم بذاریم روش.
می خواستیم اراده خودمون رو بسنجیم و برگی دیگر از خاطرات قشنگ مشترک رو بر دفتر زندگی مون بنویسیم.
دیگه همین!


(صبر کنین! هنوز تموم نشده)
در 100 متری راه آهن تو خیابون ولی عصر یه قهوه خونه (سفره خونه) هست. توپ.
یه خونه قدیمیه که حالا کاربری سفره خونه پیدا کرده.
جاتون خالی دو تا دیزی زدیم، مجلسی و مبسوط!
اینقدر انرژی از دست داده بودیم که همشو خوردیم.

26.jpg

27.jpg


من که به این نقشه نگاه میکنم سرم گیج میره! شما خیلی بهش خیره نشین.

h28.jpg


بعد از حدود 1 ساعت استراحت در سفره خونه ، حدود ساعت 18.35 سوار بی آر تی تجریش شدیم و بعد از یک ساعت و بیست دقیقه رسیدیم تجریش.
تو اتوبوس با نگاهی از پشت پنجره ، خاطرات مسیر رو مرور می کردیم و...


29.jpg
چهارشنبه 12 بهمن 1390 - 11:21:42 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://reykade.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 16 بهمن 1390   1:33:49 AM

ممنونم ازت عزیزم میثم جان خیلی گلی

http://sezar.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 12 بهمن 1390   4:13:49 PM

اااااااااااااااااو           وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

بیکاریا کی میره اینهمه راهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

استاد        بفرمیو

آخرین مطالب


پوستیژ و مو متری


خواستگاری علی(ع) از فاطمه زهرا


زنان شمشیر


عمر انسان


جملات زیبا


چند بیتی های زیبا و جدید به مناسبت دهه ی فجر ۹۰


تجریش تا راه آهن با پای پیاده


ماجرای خواندنی علی کریمی و دخترک گلفروش


مقایـسه خـودرو در بـازار ایـران با بـازار آمریـکا


باربی شدن دختر کشاورز با ۵۰ عمل جراحی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

97032 بازدید

58 بازدید امروز

66 بازدید دیروز

188 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements